سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو |  Atom  |  RSS 
دانش، وزیر نیکویی برای ایمان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :25400
بازدید امروز :20
بازدید دیروز :0
» درباره خودم
» لوگوی وبلاگ
» بررسی فیلمFINAL DESTINATION ازدوست عزیزhttp://mh3.blogfa.com

نقدی است بر سه گانه  FINAL  DESTINATION

داستان این سه گانه هرچند از لحاظ قصه و شخصیتها اصلا به هم ربط ندارند اما ساختار و شکل و کلیت  سه فیلم  به یک صورت بوده : فرار از مرگ/ در هر سه داستان انسانهای قصه با  آینده بینی یکی از نزدیکان  از چنگال مرگ  گروهی فرار می کنند.

و در قصه اول یک گروه دبیرستانی جهت  شرکت در  ارد و سوار یک بویینگ پهن پیکر شده که در لحظه آخر با اینده بینی قهرمان داستان  چند نفر انها بر اثر جنجالی که او در هواپیمای آماده پرواز بوجود می آورد از هواپیما اخراج  می شوند که همین اخراج باعث زنده ماندنشان می گردد!

در ادامه داستان فرشته مرگ  که این افراد را که از چنگش فرار کرده اند  یکی یکی  سراغشان می رود و آنها را به شکلی کاملا وحشیانه  و دلخراش از صفحه گیتی پاک می کند ......درداستان دوم چندین راننده وسرنشینانشان که دریک بزرگراه در حرکتند باز یا آینده بینی یکی از رانندگان از  داس بلند فرشته مرگ فرار می کنند ولی باز  شکار کینه توزانه  فرشته مرگ آغاز می گردد.... در داستان سوم آینده بینی در یک ترن شهر بازی  صورت می گیردو همان سلاخی های دوباره ....

 

 آنچه دراین سه داستان مهم جلوه می کند در 3مورد (البته به نظر بنده)بسیار قابل توجه می کند:

 1- قدرت شیطانی فرشته مرگ ، که به نظر می رسد این فرشته کاملا با شیطان یکسان تلقی شده است ، البته با توجه به دیدگاه انسان محورانه انسان غربی که با مرگ همه چیز تمام می شود کاملا این تلقی هم خوانی دارد چه اینکه  قدرتی که مرگ انسان غربی را مقدر می سازد با توجه به مفهوم مرگ نزد نهلیستها دقیقا همان معنی نابودگر و اهریمن را می دهد . به عنوان فیلم یعنی FINAL  DESTINATION  ( با ترجمه تحت لفظی مقصد نهایی ) توجه کنید آیا نویسنده یا کارگردان  چیزی جز سیاهی محتوم سرنوشت انسان را می خواهد  اعلام کند ؟

  2- انتقام فرشته مرگ از انسانهای بی دفاع  کاملا وحشتناک است بصورتیکه  این انتقامها  از نظر بار فنی بسیار طرح ریزی شده و از لحاظ میزان توحش بکار رفته روی سیاه هر  حیوان وحشی را سفید می کند ، این خشونت افسارگسیخته  بر علیه انسان چه معنی می تواند داشته باشد ؟ آیا برای فروش گیشه  اینچنین  این سه گانه خشونت آمیز طراحی شده است ؟ یا خشم و ترس  انسان غربی را  از  ابر نیروی جهان ( اصطلاح فیزیکی از آفریده  جهان)  را نشان می دهد ؟ یک طنز جالب در این سه گانه  نمود دارد  که نابودگر (فرشته مرگ اصطلاح در خور این فیلم ضد ماورایی نیست ) بله نابودگر به ترتیب ریاضی گونه ایی ( مفهوم گرا ) دست به قصابی می زند ، تا جایی که یه از بازیگران فیلم بعد از دیدن مرگها دست به خودکشی با یک هفت تیر پر می زند ولی از اسلحه هیچ تیری شلیک نمی شود  و همان بازیگر در صحنه بعدیکه یک تصادف است بوسیله های لوله های آب سوراخ سوراخ می شود که خود کنایه ایست از سوراخ شدن بوسیله هفت تیر ! نابودگر اصلا مر گ سریع و راحت فراریانش را طالب نیست؟!

3- نابودگر به راستی همانند یک گربه که با شکارش بازی می کند با افراد قربانی اش بازی می کند و هر کدامشان را که می خواهد از بین ببرد با دیگری کاری ندارد هیچ ، که اسباب فرارش را از مهکله فراهم می سازد و سپس بعد از نابودی قربانیش به سراغ همان فردی می رود که که نجاتش داده بود! و جالبتر اینکه  فردی که آینده بینی بصورت ناخودآگاه توسط وی صورت می گیرد بوسیله هخمان قدرت ماورایی همیشه به صحنه قصابی می رود برای نجات قربانی ، اما هر بار دست خالی بر میگردد ،  و این خود نمادی است از بازیچه بودن انسان در مقابل سرنوشت .

4- چرا ابر نیرو یا همان نابودگر  به انسانهای از آینده شان خبر  می دهد ؟ آیا این همان بازی دادن افراد است که برای تفریح آنها را به یک تلاش بی فرجام بکشاند ؟ یا واقعا  نیروی مثبتی هم وجود دارد ؟ که به نظر بنده چیزی جز تلاش انسانها در این فیلم بار مثبت نداشت و فرار از مرگهای دسته جمعی چیزی جزء حیله و نیرنگ نابودگر برای درگیر کردن افراد در  امری بیهوده جهت سرگرمیش و  ارضاء غریزه توحشش توجیهی دیگر ندارد که همان تفکر باستانی یونانی خدایان مکار کوه المیوس نیست. جالبترین قسمت داستان این است که کسی که آینده بینی را انجام می دهد یک جایزه ویژه دریافت می کند و آنهم هم شانس زنده ماندن را!

5- این سه گانه  بدون شک انتقامی است که از پرورگار گرفته می شود ؛ بخاطر اینکه برگشت به دین در غرب قدرت زیادی پیدا کرده و حافظان تفکر مارکس و نیچه این امر را اصلا بر نمی تابند ، حال بر نتابیدن قدرت لخت و عریانی مثل آنچه در ترکیه می گذرد باشد و یا  ارباب رسانه و چک چک قطرات سیاه روغن سوخته هالیود بر کاسه زلال باورهای بی آلایش انسان.

 تذکر:صداو سیمای جمهوری اسلامی چرا قسمت دوم را بخاطر  فصلهای سلاخی اتوبان در برنامه "سینمای دیگر "که اختصاص به جلوه های ویژه دراد پخش می کند؟ چرا داستان سوم را تمام و کمال پخش می کند؟

 آیا یک انسان دین دار متعهد و متخصص در امر فیلم شناسی هالیود در این سازمان حضور ندارد؟ منبع: http://mh3.blogfa.com/post-91.aspx



  • کلمات کلیدی :
  • سیداحمدمرتضوی:: 87/11/4:: 8:13 عصر | نظرات دیگران ()

    » مطلبی زیبا از شماره جدید نشریه فرهنگ پویا-هویت جوان در منظر امام

    هویت جوان از منظر امام خمینی(رضوان الله علیه) و رهبرفرزانه انقلاب(حفظه الله)

    ازروزی که جوانان به عنوان نخستین ایمان آورندگان به پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم)، حضور خود را در عرصه‌های گوناگون انقلاب توحیدی اسلام جشن گرفتند، نگاه بشریت معطوف به مکتبی شد که با «فطرت» و «طبیعت» همة انسان‌ها خصوصاً نسل جوان هم خوانی داشت، نگاهی که در طول قرن‌ها موجب گرایش نسل جوانی شد که کرامت و عزت خود را در «هویت دینی» جست و جو کردند. تکرار این حادثه بزرگ، در انقلاب اسلامی و نقش محوری جوانان در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب و پس از آن جان فشانی این قشر در پاسداری از ارزش‌ها و آرمان‌ها، از همان روزهای نخست، دشمن را بر آن داشت تا با به کارگیری همه ابزارها خصوصاً «رسانه های جمعی»، جوان ایرانی را از «هویت» بازیافته «دینی» خود جدا سازد و با این رویکرد خود، انقلاب را از سرمایه ای بزرگ در پیشبرد اهداف خود محروم سازد؛ اما  هدایت‌های عالمانه و دلسوزانه امام، این قشر به خدا پیوستة از دنیا رسته را در مسیر دفاع و تبلیغ و ترویج انقلاب در میدان باقی گذارد. در نگاه امام راحل تحول درونی و هویت‌یابی قشر جوان ریشه در ارادة‌ خداوند داشت و از این رو به صراحت فرمودند: «این تحول روحی، این تحولی که در جوان‌های ما پیدا شد، این دست خدا بود، بشر نمی‌تواند در ارواح مردم این طور مؤثر باشد.»[1]

    ایستادگی جوانان در برابر فشارهای اقتصادی، نظامی و خصوصاً «رسانه‌ای» غرب و جهان کفر، امام را بر آن داشت که این پیر روشن‌ضمیر، هم قدم و همراه نسل جوان، از جوانان این سرزمین به عنوان سمبل شرافت انسانی یاد کنند: «شرافت انسانی به این است که در مقابل زور بایستند؛ جوانان ما ایستادند.»[2]

    هدایت پیامبر گونه امام راحل، راه را بر خلف صالح آن امام هموار ساخت و رهبر معظم انقلاب با هدایت‌های امام گونه خود، نسل دیگری از جوانان را در مسیر دفاع از ارزش‌های الهی و انسانی هدایت کردند. ایشان، پرچمی را که نسل جوان پانزده خرداد و بهمن 57 در دست گرفته بودند، پر صلابت به اهتزاز درآورده و با شناختی درست از نسل جوان و چالش‌های فراروی او، در این فصل از انقلاب، بازشناسی «هویت جوان» از سوی خود جوانان را نیاز عمده آنان می‌خوانند. ایشان، خطاب به متولیان فرهنگی، آنان را به همدلی و همراهی با این قشر فرا می‌خوانند و می‌فرمایند: «نیاز عمده جوان، هویت است، باید هویت و هدف خودش را بشناسد، باید بداند کیست و برای چه می‌خواهد کار و تلاش کند. دشمن، می‌خواهد هویت جوان ایرانی را از او بگیرد، اهداف او را از بین ببرد، فضا را تیره کند، به او بگوید تو یک موجود حقیر و محدود هستی، پیش من بیا تا تو را زیر بال بگیرم!»[3]

    رهبر انقلاب با ترسیم صفات زیبای جوان به تابلویی زیبا، این مَنْظر و منظره را امیدبخش و کلیدی برای ورود به دنیای متعالی و گذر از مشکلات برمی خوانند و می‌فرمایند: «جوان حق را آسان می‌پذیرد... جوان راحت و صادقانه اعتراض می‌کند و بی‌دغدغه و بدون هیچ‌گونه گرفتاری درونی اقدام می‌کند... پذیرش آسان، اعتراض صادقانه و اقدام بی‌دغدغه را شما کنار هم بگذارید، ببینید چه حقیقت زیبایی به وجود می‌آید و چه کلیدی برای حل مشکلات است.»[4]

    بی‌شک این صفا و صمیمیت و حس زیباپرستی که رهبر انقلاب از آن به عنوان فرصت‌هایی برای تعالی جوان و پیشبرد انقلاب جوان به دست جوانان ترسیم می‌کنند، امروز توسط «رسانه‌های» جمعی جهان و شبکه‌های ماهواره‌ای، مورد هجوم قرار گرفته تا با تغییر ذائقه زیباشناختی و زیباپرستی، جوان را از «هویت دینی» جدا سازند و آن را به تهدیدی جدی برای انقلاب مبدل کنند؛ از اینرو رهبری، شناساندن زیبایی حقیقی از زورق‌های زیبایی که در مغز آن زهر کشنده پیچیده شده است را وظیفه‌ای خطیر برشمرده و هشدار می‌دهند: «انسان به خصوص جوان، از زیبایی و زیباسازی خوشش می‌آید و دلش می‌خواهد که خودش هم زیبا باشد و این عیبی هم ندارد؛ یک چیز طبیعی و قهری است؛ در اسلام هم منع نشده است، آن چیزی که منع شده فتنه و فساد است.»[5]

    رهبر انقلاب با خطاب به جوانان که عزیزان من! «جوانی» است که «پیری» را شکل می‌دهد.[6]  در جایی دیگر خطاب به این قشر می‌فرمایند: «اگر امروز در محاسبات مادی و زرنگی‌هایی که باب مردم دنیا طلب است وارد شدید، مسیر آینده به همان سمت ترسیم خواهد شد»[7]

    به انحراف کشاندن فطرت و طبیعت جوان، خلط بین زیبا دوستی و زیباپرستی با دنیاگرایی و دنیاطلبی و جلوه دادن راه خدا و معنویت به عنوان راه بن‌بست فرا روی جوان امروز، نسخه همة رسانه‌های دیداری و نوشتاری و مجازی مکتب لیبرال دمکراسی است و به همین دلیل، رهبری انقلاب خطاب به نسل جوان، صمیمانه و صادقانه -چون روح و روحیة جوان- خطاب به آنان می‌فرمایند: «راه معنویت و صفا، کوچه بن‌بست نیست!»[8]




    [1] . صحیفه امام، ج 9، ص 4.

    [2] . صحیفه امام، ج 18، ص 132.

    [3] . بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان در مصلای رشت 12/2/1380.

    [4] . بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان استان اصفهان 12/8/1380.

    .[5] دیدار صمیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی با جوانان به مناسبت هفته جوان 7/2/1377.

    [6] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار تعدادی از دانشجویان تشکل‌های اسلامی در مراسم افطاری شب23 ماه رمضان 1/11/76.

    [7] . بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای شورای مرکزی مؤسسه کفا 24/4/1380.

    [8] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیری از جوانان استان اردبیل 5/5/1376.

     

    منبع:نشریه فرهنگ پویا-شماره8-9-دفترپژوهش های فرهنگی قم-
     
    ویژه نامه رسانه هویت جوان-شهریور1387-
     

     پیشنهادم این است که همین امروز سریعابه آدرس زیر عضو این مجله ارزشمند شوید: 

     "قم-بلوار امین-بیست متری گلستان-کوچه4- پلاک31 "و یا صندوق پستی"146/37165" و یا تلفکس".2512113667"



  • کلمات کلیدی :
  • سیداحمدمرتضوی:: 87/11/4:: 8:13 عصر | نظرات دیگران ()

    » تعدد و گستره نفوذ رسانه های صهیونیسم بین الملل در نقاط مختلف جها

    تعدد و نفوذ گسترده رسانه های صهیونیستی

    در سال‌هایی نه چندان دور، اروپاییان، یهود را مروج ربا و حرص و فساد و نیرنگ و دنیاطلبی می دانستند و موش کثیف می نامیدند. اما چه شده که امروز، در دانشگاه‌ها و رسانه های دنیا، یهودیان و به تبع آن صهیونیست‌ها سمبل هوشیاری و زیرکی و علم آموزی و نابغه نامیده می‌شوند؟ و چرا امروزه در هر فیلم و کارتونی موش سرآمد زیرکی، فهم و شعور است؟

     شاید در این مسیر رسیدن به پاسخ، این حرفِ خاخام «راشورون» راهنمای ما باشد که در 1869 گفت: «اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حکومت بر جهان است، بی تردید مطبوعات و روزنامه‌نگاری دومین ابزار ما خواهد بود.»  مطمئناً اگر در آن سال‌ها سینما و تلویزیون ـ که چند دهه بعد اختراع شدـ  وجود داشت، وی قبل از مطبوعات، به این دو ابزار رسانه ای شاره می‌کرد، کما این که بعدها آنان سینما را «ساحل نجات» خود نامیدند و بر شبکه های جهانی تلویزیونی نفوذ کردند. امروزه رسانه های جمعی مهم ترین ابزار جنگ روانی و استعمار فرانو و ناتوی فرهنگی شده اند.  در این مقال بر آنیم که مختصراً ،  به نفوذ صهیونیست‌ها در رسانه های متعدد اشاره‌ای داشته باشیم.  البته بی شک بررسی کاملی از این نفوذ نیاز به نوشتن چندین جلد کتاب مبسوط دارد که در این مختصر نمی گنجد.

    مطبوعات و نشریات

    بی شک نام رابرت مردوخ (روپرت مرداک)، یهودی استرالیایی الاصل، با غول های رسانه ای عجین شده است. او، اکنون سمبل جهان خواران بی خیالی شده است که حاضرند از هر وسیله‌ای برای رسیدن به اهدافشان در مسیر استعمار فرانو و نبرد سایبرنتیک و رسانه ای استفاده کنند. استعمارگرانی که با سوء استفاده ازحرص و شهوت و ترس و لذت بشر ، از او به تمامه  سواری می‌گیرند.  

    رابرت مردوخ سال‌ها قبل که روزنامه تایمز در مشکلات شدید مالی به سر می‌برد، آن را خرید و بدین ترتیب سمبل لندن مدرن، یهودی شد. او همچنین اندکی بعد روزنامه ساندی تایمز را خریداری کرد و مالکیت سه مجله انگلیسی سان (پوچ‌گرا و فاسد و مبتذل با تیراژ حدود سه میلیون و هفتصد هزار نسخه)، نیوز آو دِوُرد (اخبار جهانی که نشریه ای مبتذل و حادثه ای و خبری با تیراژ حدود چهار میلیون نسخه می باشد) و سیتی مگزین را از آنِ خود کرد. وی، همچنین مجلات و روزنامه های زیادی را در استرالیا و امریکا و چین کم کم تحت سیطره خود آورد و در تمام آن‌ها با محوریت فوتبال و حادثه و سکس، توانست مشتریان غفلت زده زیادی را به خود جلب کند. وی همچنین مالک شرکت های سینمایی و تلویزیونی و ماهواره ای متعددی همچون فاکس، اسکای، فاکس نیوز و شرکت بزرگ فوکس قرن بیستم نیز، می‌باشد.

    در امریکا، روزنامه نیویورک تایمز در سال 1896 که با بحران مالی روبرو شده بود، توسط آدولف اوش یهودی خریداری شد و صهیونیستی شد. همچنین صهیونیست ها نفوذ فراوانی بر واشنگتن پست دارند. آن‌ها همچنین افسارِ روزنامه های دیلی نیوز و نیویورک پست و و استارلیجر و سان تایم را نیز در ید خود دارند و بر مجلات فاریتی (هنری سینمایی) و تایم (که در سال 1981 به تیراژ 5/4 میلیون رسید) و نیوزویک (که در سال 1933 تأسیس شد و در 1981 به تیراژ سه میلیونی رسید و در سال 1937 صهیونیست ها مالک آن شدند) اقتدار کاملی دارند.  در فرانسه مجلات یهودی نوفوکاییه و دفاتر جدید و اکسپرس و خانواده کارگر و روزنامه های فیگارو و لوکوتیدین و فرانس اسوار و مردم، تحت نفوذ عمیق صهیونیست های مقتدر فرانسوی هستند.

    خبرگزاری ها

    ژولیوس رویتر یهودی در سال 1816 که خبرگزاری خود را تأسیس کرد، از اولین پیشگامان تسلط خبری صهیونیست ها بر مراکز بزرگ تولید خبر درجهان بوده است. آسوشیتد پرس در 1848 توسط پنج روزنامه تأسیس شد و امروزه از مهم‌ترین منابع سایر رسانه هاست. در 1907، اسکریپس و هوارد خبرگزاری اسکریپس هوارد یونایتد پرس را پایه گذاری کردند. و در 1909 ویلیام هرست که با یک زن یهودی ازدواج کرد و در راه آرمان های یهودی از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، خبرگزاری I.N.S (اینترنشنال نیوز سرویس) را افتتاح کرد. این دو خبرگزاری در سال 1958 تحت عنوان یونایتدپرس اینترناشنال متحد شدند. در فرانسه نیز در سال 1835 یکی از یهودیان خانواه هاواس، آژانس هاواس را بنیان نهاد که بعدها خبرگزاری دولت فرانسه شد.

    فیلم وسینما

    امروزه با وجود شبکه جهانی اینترنت،  به راحتی می‌توان در دایرة المعارف های اینترنتی لیست های بسیار طولانی از یهودیان و صهیونیست های بازیگر و کارگردان و تهیه کننده در سینمای جهان یافت. کافی است در سایت Wikipedia یا Freedictionary یا سایت های جستجو، عبارت هایی چون Jewish actor (Zionist)یا  Jewish Director(Zionist) یا  Jewish Produer (Zionist)یا Hollywood Juda   (Zionism) را وارد کنید تا لیست های بلندی به شما ارائه دهد. به دلیل نفوذ بسیار بالای صهیونیست ها در هالیوود، قطعاً یهودیان ضد صهیونیست هیچ جایگاه مهمی در سینمای امریکا ندارند و تجربه هم نشان داده که هرگز مخالفان مسیحی یا یهودی صهیونیسم نتوانسته اند تأثیری بر جریان مسلط سینمای جهان داشته باشند. در این بین اسامی مشهوری دیده می‌شود همچون استیون اسپیلبرگ، رومن پولانسکی، استنلی کوبریک، تیم برتون، وودی آلن(با نام یهودی آلن کونیگسبرگ)، مل بروکس (با نام اصلی یهودی ملوین کامینسکای)، بیلی وایلدر، سیدنی پولاک، جوئل سیلور، برانکولاستیگ، آدولف زوکر، ساموئل زلستر، رابرت مردوخ، سام گلدوین، جفری گاتنبرک، کارل لامل، مارکوس لوی، لوئیس بی مایر، جک وارنر، جری لوئیس، سام ریمی، الیور استون، اریک فون اشتروهایم، دیوید زوکر، جری زوکر، جری بروکهایمر، لئونارد گلدبرگ، دیوید کوهن، برایان سینگرو...معدود افرادی که در هالیوود پس از مدت ها خدمت به مرام صهیونیسم، نقدهای جدی به آن وارد کرده‌اند نیز مانند چارلی چاپلین ازامریکا و هالیوود اخراج و مطرود سرمایه‌داران شدند و د رغربت به دیار باقی شتافتند.

    صنعت سینماداری

    درباره نفوذ صهیونیسم در صنعت سینما داری نیز همین بس که در انگلیس لُرد لفونت یهودی به تنهایی 280 سالن سینمایی را تحت مالکیت خود دارد. همچنین در امریکا، سرمایه‌داران یهودی بر سینماهای زنجیره ای بزرگی تسلط دارند که اگر اراده کنند، فیلمی را به شکست می کشانند مانند انیمیشن «محمد (ص) آخرین پیامبر» که توسط شرکت بدر اینترنشنال (به مالکیت موفق الحریثی عرب مسلمان) پیش از 11 سپتامبر 2001 ساخته شده بود و بنا بود در سال 2002 نمایش داده شود، ولی به دلیل این که اربابان هالیوود نیاز به ایجاد فضای اسلام هراسی امریکا داشتند، این پویانمای تولید مسلمانان در امریکا را تحریم کردند و دو شرکت بزرگ لوییوز و A.M.C  از پخش آن خودداری کردند و فقط تعداد بسیار معدودی سینما آن را پخش کردند(کمتر از پنجاه سالن سینما) در شرایطی که مثلاً مصائب مسیح را حدود 4600 سینما و ماتریکس را که در مسیر اهداف صهیونیست ها بود بیش از 4000 سینما، در امریکای شمالی پوشش دادند!

    تبلیغات تجاری

    استفاده ممتد شرکت های بزرگ صهیونیستی از جنسیت و سکس و خشونت و جادوپردازی در تبلیغات مزورانه کالاهای خود، بحثی نیست که بتوان اثرات سوء رسانه ای آن را نادیده گرفت. به علاوه توهین هایی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به مسلمانان داشته‌اند نیز قابل اغماض نیست. مثلاً برای تبلیغ نوعی صابون زنی نیمه برهنه می‌گوید:‌ « فلان صابون هر چیزی را پاک و تمیز می‌کند، حتی اعراب (مسلمانان) را!» یا: «فلان صابون در اوج تأثیر و مرغوبیت است، در پاکیزه نشدن این عرب، ایراد از صابون نیست، اعراب (مسلمانان) ذاتاً پاک نشدنی هستند!» یا اخیراً شاهد بودیم در تبلیغ نوشابه صهیونیستی کوکاکولا، جمعی از مسلمانان در حالی که در سجده بودند و پشت آن‌ها برجسته می نمود، لباسهایشان آرم کوکا کولا را نشان می داد! یا در تبلیغاتی شاهدیم که اعراب و مسلمانان در اوج شترسواری و بدبختی مثلاً فلان مایع یا نوشابه را می خورند و نشاط می یابند!

    شبکه های تلویزیونی و رادیویی

    در کتاب ارزشمند سلطه پنهانی، به طور مفصل اسناد صهیونیستی و یهودی بودن شبکه‌های Fox، A.B.C ، N.B.C در امریکا و تلویزیون فرانسه و ایتالیا و نفوذ آنان در B.B.C را آورده است. از طرفی شبکه‌های صهیونیسم مسیحی چون T.B.N و C.B.N و GodTV و FaithTV و 3.A.B.N به طور مستمر در حمایت از آرمان های آخرالزمانیِ یهودیان صهیونیست فعالند و با زبان مسیحیان، آن‌ها را تحت سلطه بیشتر یهودیان می‌برند؛ تا انجا که  به نوشته جورجی کنعان، صهیونیست های مسیحی در امریکا ، بیش از 1500 شبکه رادیویی دارند. در انگلیس نیز، رادیوی B.B.C تحت سلطه صهیونیست هاست.

     شرکت های چاپ و نشر کتاب

    در امریکا، شرکت بزرگ انتشاراتی راندوم هاوس که جنت کرف یهودی آن را پایه گذاری کرد، و مؤسسه انتشاراتی سایمون اند شوستر که ریچارد سایمون و ماکس شوستر آن را بنا نهادند، تحت سلطه صهیونیست هاست. یکی از قدیمی ترین مؤسسات انتشاراتی امریکا با نام هارپرو رو و نیز مؤسسه نشر انگلیسی ویلیام کالینز، توسط رابرت مردوخ، یهودی صهیونیست خریداری شده است. 

    گریس هالسل روزنامه نگار امریکایی می‌نویسد: «بر من کاملاً محرز شده که یهودیجها به طور کامل بر صنعت نشر، به ویژه در نیویورک تسلط دارند و حتی مراکز انتشاراتی که در اختیار غیر یهودیان است مانند دایل دای و مکفرو هیل و مکمیلان، همگی یهودیانی را که در رأس پست های حساس و تصمیم گیرنده قرار دارند، به استخدام خود در آورده اند». به همین لحاظ «تقریباً غیر ممکن است که یک نویسنده بتواند ناشر مهمی را پیدا کند که یک کتاب ضد صهیونیستی را چاپ و منتشر کند.»

    دایره‌المعارف نویسی

    دایره‌المعارف ها که امروز به عنوان نبض تپنده کتاب‌ها و مطبوعات عمل می‌کنند، نیز نه تنها مصون از تعرض صهیونیست ها نبوده اند، بلکه مقر مستحکمی برای ترویج ایده های آنان شده است. دکتر کامل العسلی می‌گوید: «نگاهی شتابزده به دایره‌المعارف انگلیسی بریتانیکا، دایره المعارف امریکایی مایر، دایره‌المعارف لاروس فرانسه و دایره‌المعارف آلمان، این واقعیت را آشکار می‌کند که چگونه این دایره‌المعارف‌ها دیدگاه های صهیونیستی را اساس کار خود قرار داده و از آن دفاع می‌کنند. در تمام این دایره‌المعارف ها،‌ از سرزمین فلسطین به نام اسرائیل یاد و ادعا شده که نه در تاریخ و نه در قوانین بین‌المللی،‌ هیچ گاه کشوری به نام فلسطین وجود نداشته است. در این دایره‌المعارف ها حکومت داوود (ع) و سلیمان(ع)،‌ آغاز تاریخ بیت المقدس قلمداد شده است. این در حالی است که قدس کنعانی، پیش از دوران داود(ع)، سلیمان(ع) و حداقل دو هزار سال قبل سابقه داشته است.» دایره‌المعارف انگلیسی نیوکاکستون شدیداً ضد اسلامی است و توزیع آن در بسیاری از کشورهای عربی ممنوع است. در فرهنگ امریکایی وبستر از شخصیت عرب با عباراتی اهانت آمیز نظیر : مردمی حیوان صفت، قاتل، خونریز، زن‌باره، آواره، گدا، کودن، شورشی یاد شده است! سرپرست این فرهنگ یک امریکایی مدافع صهیونیسم به نام ویلیام لئولیان است. همچنین در سال‌های اخیر دایرة المعارف ایرانیکاست که با بودجه خاص سیا و فراماسونرها زیر نظر بهایی ایرانی احسان یارشاطر در امریکا نوشته شد. جلال آل احمد به وی لقب احسان یارقاطر داده بود! وی از جیره‌خواران طاغوت و صهیونیسم می‌باشد. بر اساس اعترافات یارشاطر، در مجموعه ایرانیکا تا کنون (10 جلد اول) تنها 11? مقالات توسط ایرانی ها نوشته شده است و بقیه توسط همیاران صهیون! تمام این موارد به جز دایره‌المعارف جودائیکا و دانشنامه یهود است که تحت اشراف کامل صهیونیست ها به تحریف تاریخ مشغولند.

    منابع:

    1. سلطه پنهانی (سیطره نامرئی صهیونیسم بر سیاست، فرهنگ و افکار ملت ها)، دکتر مجید صفاتاج، آرون، 1383، تهران

    2. نفوذ صهیونیسم بر رسانه های خبری، فواد بن عبدالرحمن الرفاعی، ترجمه حسین سروقامت، کیهان، 1377، تهران.

    3. یهود در فرهنگ، تبلیغات و رسانه های غرب، زیاد ابوغنیمه، ترجمه عبدالفتاح احمدی، مؤسسه ضیاء اندیشه، تهران، 1380

    4. الاعلام الیهودی اسلوب و هدف عبدالله حلّاق، الدارالاسلامیه، بیروت 1985.

    5. اسرائیل تسرق الفن المصری، محمد الغیطی، مدبولی الصغیر، الطبعة الاولی 1977،

    6 اضواء علی الاعلام الاسرائیلی سیاسة کسب الانتصار، منذر عنبتاوی، مرکز ابحاث منظمه، التحریر الفلسطینی، بیروت، 1968.

    7. مصاحبه دکتر کامل العسلی در نشریه الدستور اردن 15/5/1982.

    8. زرسالاران پارسی و یهود، استعمار بریتانیا و ایران، عبدالله شهبازی، نشر موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران، 1377.

    منبع:نشریه فرهنگ پویا-شماره8-9-دفترپژوهش های فرهنگی قم-

    ویژه نامه رسانه هویت جوان-شهریور1387-

     پیشنهادم این است که همین امروز سریعابه آدرس زیر عضو این مجله ارزشمند شوید: 

     "قم-بلوار امین-بیست متری گلستان-کوچه4- پلاک31 "و یا صندوق پستی"146/37165"

     و یا تلفکس".2512113667"



  • کلمات کلیدی :
  • سیداحمدمرتضوی:: 87/11/4:: 8:13 عصر | نظرات دیگران ()

    » ز مثل زین الدین ...

               فراخوان مظلومیت غزه


    خیلی وقته نتونستم بیام نت، ولی دلم نیومد 27 آبان رو هم از دست بدم. چیزی نگم بهتره. خود متن گویاست. این گوشه ای از اون دریای بیکران مهدی زین الدینه....شهید مهدی زین الدین - قافله شهداء

    - نزدیک عملیات بود. می دانستم دختردار شده. یک روز دیدم سرِ پاکت نامه از جیبش زده بیرون. گفتم: «این چیه؟» گفت: «عکس دخترمه». گفتم: «بده ببینمش». گفت: «خودم هنوز ندیده مش». گفتم: «چرا؟» گفت: «الان موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد.»
    - عروسم که حامله بود به دلم افتاده بود اگر بچه پسر باشد، معنیش این است که خدا می خواد یکی از پسرهام را عوضش بگیره. خدا خدا می کردم دختر باشد. وقتی بچه دختر شد، یک نفس راحت کشیدم. مهدی که شنید بچه دختره، گفت: «خدا رو شکر. در رحمت به روم باز شد. رحمت هم که برای من یعنی شهادت.»
    - ازش گله کردم که چرا دیر به دیر سر می زنه. گفت: «پیش زن های دیگه م ام.» گفتم: «چی؟» گفت: «نمی دونستی؟!! چهار تا زن دارم!!» دیدم شوخی می کنه چیزی نگفتم. گفت: «جدی می گم. من اول با سپاه ازدواج کردم، بعد با جبهه، بعد با شهادت، آخرش هم با تو.»
    - وقتی منطقه آرام بود، بساط فوتبال راه می افتاد. همه خودشون رو می کشتند که توی تیم مهدی باشند. می دونستند که تیم مهدی تا آخرِ بازی، توی زمینه.
    - اگر از کسی می پرسیدی چه جور آدمیه؟ لابد می گفتند: «خنده روست.» وقت کار اما، برعکس؛ جدی بود. نه لبخندی، نه خنده ای؛ انگار نه انگار که این، همان آدم است. توی بحث، نه که فکر کنی حرفش رو نمی زد، می زد. ولی توی حرف کسی نمی پرید. هیچ وقت. می دونستم پاش تازه مجروح شده و درد می کنه. اما تمام جلسه رو دو زانو نشست. تکون نخورد.
    - جاده های کردستان آنقدر نا امن بود که وقتی می خواستی از شهری به شهر دیگر بری، مخصوصا توی تاریکی، باید گاز ماشین رو می گرفتی، پشت سرت رو هم نگاه نمی کردی. اما زین الدین که همراهت بود، موقع اذان، باید می ایستادی کنار جاده تا نمازش رو بخونه. اصلا راه نداشت. بعد از شهادتش، یکی از بچه ها خوابش رو دیده بود؛ توی مکه داشته زیارت می کرده. یک عده هم همراهش بوده اند. گفته بود: «تو اینجا چی کار می کنی؟» جواب داده بود: «به خاطر نمازهای اول وقتم، اینجا هم فرمانده ام.»
    - شب های جمعه، دعای کمیل به راه بود. زین الدین می آمد می نشست. یکی از بچه های خوش صدا هم می خوند. آخرین شب جمعه، یادم هست، توی سنگر بچه های اطلاعات سردشت بودیم. همه جمع شده بودند برای دعا. این بار خود زین الدین خوند . پرسوز هم خوند.

    شهید زین الدین - قافله شهدا- چند روز قبل از شهادتش، از سردشت می رفتیم باختران. بین حرف هایش گفت: «بچه ها! من دویست روز روزه بده کارم.» تعجب کردیم. گفت: «شش ساله هیچ جا ده روز نمونده م که قصد روزه کنم.» وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیه انگار زلزله شد. کسی نمی تونست جلوی بچه ها رو بگیره. توی سر و سینه شان می زدند. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردندشان. آخر مراسم عزاداری، آقای صادقی گفت: «شهید، به من سپرده بود که دویست روز روزه ی قضا داره. کی حاضره براش این روزه ها رو بگیره؟» همه بلند شدند. نفری یک روز هم روزه می گرفتند، می شد ده هزار روز.
    - خیلی وقت ها که گیر می کنم، نمی دونم چه کار کنم. می رم جلوی عکسش و می نشینم و باهاش حرف می زنم. انگار که زنده باشه. بعد جوابم رو می گیرم. گاهی به خوابم می آد یا به خواب کسی دیگه، بعضی وقت ها هم راه حلی به سرم می زنه که قبلش اصلا به فکرم نمی رسید. به نظرم می آید انگار مهدی جوابم داده.
    پی نوشت:
    - چند تا فایل رو هم آماده کردم که فکر کنم بعضی هاش براتون جالب یاشه.

    سخنرانی اخلاقی شهید زین الدین
    مکالمه بیسیم شهید زین الدین با شهید باقری
    سخنرانی مادر شهید در مراسم تشییع
    قسمتی از دکلمه دختر شهید سال73

    - شرمنده اگه کمتر میام نت. ولی ممنون از رفقایی که سر می زنن. ایشالله از خجالتشون در میام. دعاااااا یادتون نره...



  • کلمات کلیدی :
  • سیداحمدمرتضوی:: 87/11/4:: 8:13 عصر | نظرات دیگران ()

    » ماجرای مسلمان شدن یک دختر مسیحی

    یه یازده دی دیگه و یه سالروز تولد و شهادت دیگه ی سید مجتبی؛ نمی شه از کنار یازده دی بی تفاوت گذشت. این بار بهترم دیدم یکی از اتفاقات بعد شهادتش رو براتون بذارم. خواهشاً فقط دعاااا یادتون نره....    

    از "ژاکلین ذکریای ثانی" تا "زهرا علمدار"

    من ژاکلین ذکریای ثانی هستم. دوست دارم اسمم زهرا باشه. من از یه خانواده مسیحی هستم و از اسلام اطلاعات کمی دارم. وقتی وارد دبیرستان شدم از لحاظ پوشش و حجاب وضعیت مطلوبی نداشتم که بر می گشت به فرهنگ زندگیمون. توی کلاس ما یک دختر بود به اسم مریم که حافظ 18 جزء از قرآن مجید بود، بسیجی بود و از شاگردان ممتاز مدرسه. می خواستم هر طوری شده با اون دوست بشم.

    .... اون روز سه شنبه بود و توی نماز خانه مدرسه مون دعای توسل برگزار می شد، من توی حیاط مدرسه داشتم قدم می زدم که یه دفعه کسی از پشت سر، چشمای من رو گرفت. دستهاش رو که از روی چشمام برداشت، از تعجب خشکم زدشهید علمدار - قافله شهداء. بله! مریم بود که اظهار محبت و دوستی می کرد. خیلی خوشحال شدم. اون پیشنهاد کرد که با هم به دعای توسل بریم. اول برایم عجیب بود ولی خودم هم خیلی مایل بودم که ببینم تو این مجلسها چی می گذره. وارد مجلس که شدیم دیدم دارند دعا می خوانند و همه گریه می کنند، من هم که چیزی بلد نبودم نشستم یه گوشه؛ ولی ناخواسته از چشمام اشک سرازیر شد. از اون روز به بعد من و مریم با هم به مدرسه می رفتیم، چون مسیرمون یکی بود، هر روز چیز بیشتری یاد می گرفتم. اولین چیزی که یاد گرفتم، حجاب بود. با راهنمایهای اون به فکر افتادم که در مورد دین اسلام مطالعه و تحقیق بیشتری کنم. هر روز که می گذشت بیش از پیش به اسلام علاقه مند می شدم. مریم همراه کتاب های اسلامی، عکس شهدا و وصیتنامه هاشون را برام می آورد و با هم می خوندیم، این طوری راه زندگی کردن را یادم می داد. می تونم بگم هر هفته با شش شهید آشنا می شدم.

    ... اواخر اسفند 1377بود که برای سفر به جنوب ثبت نام می کردند. مدتی بود که یکی از کلیه هام به شدت عفونت کرده بود و حتما باید عمل می شد. مریم خیلی اصرار کرد که همراه اونا به مناطق جنگی برم، به پدر و مادرم گفتم ولی اونا مخالفت کردند. دو روز اعتصاب غذا کردم ولی فایده ای نداشت. 28 اسفند ساعت 3 نصف شب بود که یادم اومد که مریم گفته بود ما برا حل مشکلاتمون دعای توسل می خونیم. منم قصد کردم که دعای توسل بخونم .شروع کردم به خوندن، نمی دونم تو کدوم قسمت دعا بودم که خوابم برد! تو خواب دیدم که تو بیابون برهوتی ایستاده ام، دم غروب بود. مردی به طرفم اومد و گفت: «زهرا بیا.....بیا.....می خوام چیزی نشونت بدم». دنبالش راه افتادم. تو نقطه ای از زمین چاله ای بود که اشاره کرد به اون داخل بشم، اون پائین جای عجیبی بود. یه سالن بزرگ با دیوارهای بلند و سفید که از اونا نور آبی رنگ می تراوید، پر از عکس شهدا و آخر آنها هم یه عکس از آقای خامنه ای. به عکس ها که نگاه می کردم احساس کردم که دارند با من حرف می زنند ولی چیزی نمی فهمیدم . آقا هم شروع کرد به حرف زدن، فرمود: «شهدا یه سوزی داشتند که همین سوزشان اونا را به مقام شهادت رسوند، مثل شهید جهان آرا، شهید باکری، شهید همت و علمدار....» 

    پرسیدم: علمدار کیه؟ چون اسمش به گوشم نخورده بود. آقا فرمود: «علمدار همونیه که پیش توست. همونی که ضمانت تو رو کرده تا به جنوب بیایی.» از خواب پریدم. صبح به پدرم گفتم فقط به شرطی صبحانه می خورم که بگذاری به جنوب برم، او هم اجازه داد. خیلی تعجب کردم که چطور یه دفعه راضی شد. هنگام ثبت نام برای سفر، با اسم مستعار "زهرا علمدار" خودم رو معرفی کردم. اول فروردین 78 همراه بسیجیان عازم جنوب شدم. نوار شهید علمدار رو از نوار فروشی کنار حرم امام خمینی(ره) خریدم و هر چه این نوار رو گوش می دادم بیشتر متوجه می شدم که چی می گفت. در طی ده روز سفری که داشتم تازه فهمیدم که اسلام چه دین شریفیه. وقتی بچه ها نماز جماعت می خوندند من یه کنار می نشستم زانوهام رو بغل می گرفتم و به حال بد خود گریه می کردم. به شلمچه که رسیدیم خیلی با صفا بود. نگفتم، مریم خواهر سه شهید بود. دو تا از برادرهاش تو شلمچه شهید شده بودند. با اون رفتم گوشه ای نشستم و اون شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا. یه لحظه احساس کردم شهدا دوشهید علمدار در قبر - قافله شهدار ما جمع شده اند و دارند زیارت عاشورا می خونند. اونجا بود که حالم خیلی منقلب شد و از هوش رفتم. فردای اون روز، عید قربان بود و قرار بود آقای خامنه ای به شلمچه بیاد. ساعت حدود 5/11بود که آقا اومد. چه خبر شد شلمچه! همه بی اختیار گریه می کردند. با دیدن آقا تمام نگرانی ام به آرامش تبدیل شد. چون می دیدم که خوابم داره به درستی تعبیر می شه.

    خلاصه پس از اینکه از جنوب برگشتم تمام شک هام تبدیل به یقین شد، اون موقع بود که از مریم خواستم طریقه ی اسلام آوردن رو به من یاد بده. اون هم خوشحال شد. بعد از اینکه شهادتین رو گفتم یه حال دیگه ای داشتم. احساس می کردم مثل مریم و دوستانش شده ام. من هم مسلمان شده بودم. فقط این رو بگم که همه اعمال مسلمان بودن رو مخفیانه بجا می آوردم. لطف خدا هم شامل حالم شد و کلیه هایم به کلی خوب شد....

     

    نقل از نشریه فکه 

    پی نوشت:
    - اینم یه قسمت از وصیت نامه شهید علمدار به قلم خودشه. برای دیدن در سایز اصلی اینجا را کلیک کنین. وصیت نامه شهید علمدار - قافله شهدا

    - نوای وب هم مداحی شهید علمداره.
    - اینم ویژه نامه های سالهای قبله، به خوندنش می ارزه از دست ندیدینشون. ویژه نامه سال 86  -   ویژه نامه سال 85  (**اعتراف نامه شهید علمدار**)

     



  • کلمات کلیدی :
  • سیداحمدمرتضوی:: 87/11/4:: 8:13 عصر | نظرات دیگران ()

    <      1   2   3   4   5      >
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    من یک به دنبال با سن با کد شهر
    تا

    saeedsaghary

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    http://mohandes-computer.blogfa.com افراد آنلاین: نفر